ای که در شام دلم،شمع شب تاری بیا...
هم فرشته سیرت و خورشید رخساری،بیا...
ای که در دشت پر اندوه دل رسوای من
با نگاهت دانه های عشق می کاری،بیا...
ای که تندیس صفایی...ای که از ایمان پُری
ای که از مهر و وفا...از عشق...سرشاری بیا...
ای که خاک پای تو،درمان هر درد من است...
تا قدم بر روی چشمانم تو بگذاری...بیا...
ای که میدانی ندارم بیتو شوق زندگی
ای که از حال دل تنگم،خبر داری...بیا...
میفروشم جان و دل بر یک نگاه دلکشت...
ای فدای آن نگاهت...گر خریداری بیا...
برچسب : شمع شب تارم شوی,شمع شب تار,شمع شب تارم شده,شمع شب تاریکم, نویسنده : 30morgh89o بازدید : 148